جدول جو
جدول جو

معنی فرا رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

فرا رفتن
رفتن، پیش رفتن، گریختن
تصویری از فرا رفتن
تصویر فرا رفتن
فرهنگ فارسی عمید
فرا رفتن
پیش رفتن، تعجب کردن وا رفتن، گریختن دور شدن
تصویری از فرا رفتن
تصویر فرا رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فراگرفتن
تصویر فراگرفتن
احاطه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
اتخاذ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرو رفتن
تصویر فرو رفتن
فروشدن، پایین رفتن، درون چیزی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ رفتن
تصویر فراخ رفتن
کنایه از زیاده روی کردن، سریع رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
تصرف و احاطه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ رفتن
تصویر فراخ رفتن
با شتاب رفتن به عجله رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز رفتن
تصویر فراز رفتن
نزدیک رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو رفتن
تصویر فرو رفتن
بزیر رفتن پایین رفتن، غوطه ور شدن، نفوذ کردن داخل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ رفتن
تصویر فراخ رفتن
((~. رَ تَ))
با شتاب رفتن، به عجله رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراگرفتن
تصویر فراگرفتن
((~. گِ رِ تَ))
گرفتن، بازگرفتن، تصرف کردن، محاصره کردن، در برگرفتن، شامل شدن، آموختن، یاد گرفتن 6- معلوم کردن، گسترش یافتن، پر کردن، عادت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز رفتن
تصویر فراز رفتن
((~. رَ تَ))
نزدیک رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرو رفتن
تصویر فرو رفتن
Indulge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
потворствовать , вмятина
دیکشنری فارسی به روسی
sich hingeben, eindrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
впадати в розкіш , вмятина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
लिप्त होना , धक्के से नुकसान पहुँचाना
دیکشنری فارسی به هندی
افار , دفع
دیکشنری فارسی به عربی
빠지다 , 움푹 들어가다
دیکشنری فارسی به کره ای
甘やかす , へこませる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
หลงระเริง , บุ๋ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
বিলাসিতা করা , গর্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی