- فرا رفتن
- رفتن، پیش رفتن، گریختن
معنی فرا رفتن - جستجوی لغت در جدول جو
- فرا رفتن
- پیش رفتن، تعجب کردن وا رفتن، گریختن دور شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
احاطه
فروشدن، پایین رفتن، درون چیزی رفتن
کنایه از زیاده روی کردن، سریع رفتن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
برداشتن، احاطه کردن
تصرف و احاطه کردن
با شتاب رفتن به عجله رفتن
نزدیک رفتن
بزیر رفتن پایین رفتن، غوطه ور شدن، نفوذ کردن داخل شدن
((~. گِ رِ تَ))
فرهنگ فارسی معین
گرفتن، بازگرفتن، تصرف کردن، محاصره کردن، در برگرفتن، شامل شدن، آموختن، یاد گرفتن 6- معلوم کردن، گسترش یافتن، پر کردن، عادت کردن
Indulge
se entregar, amolgar
потворствовать , вмятина
sich hingeben, eindrücken
oddać się, wgniecenie
впадати в розкіш , вмятина
consentir, abollar
se livrer, enfoncer
indulgere, ammaccare
zich overgeven, deuken
लिप्त होना , धक्के से नुकसान पहुँचाना
memanjakan, penyok
افار , دفع
빠지다 , 움푹 들어가다
לפנק , שקע
沉溺 , 凹陷
甘やかす , へこませる
şımartmak, çökertmek
kujitosa, kupinda
หลงระเริง , บุ๋ม
বিলাসিতা করা , গর্ত করা